هر کدام از این نظریهها در واقع توطئهای است که عامدانه برای سرپوش گذاشتن بر وقایع آن روز طراحی شدهاند؛ توطئههایی که باعث شده هر نظریهای باورپذیر باشد، اما در نهایت هیچکدام را به شکل قطعی باور نداشته باشیم. بنابراین، چنین طرحهای عملیاتی پوشیدهای میتوانند پوشش "پس از واقعه" مناسبی برای دفن همیشگی حقیقت در گورستان سردرگمی، فراهم سازند.
داشتان سرپوش 1 : کار، کار فلسطینی ها بود!
پیش از ویرانی برجهای دوقلو تلاشهایی صورت گرفت که پای فلسطینیها به میدان بیاید و مسئولیت دزدی آن هواپیماها و ارتکاب آن جرایم به گردن آنها بیفتد. کسانی که وقایع را از نزدیک دنبال میکردند چند فیلم آرشیوی از فلسطینیهایی دیدند که در بزمی شادی میکردند تا گویای این امر باشد که مردم فلسطین از بلایی که به سر مردم آمریکا آوردهاند خوشحالند. حتی یکی از گزارشهای اولیه CNN تأکید کرد که سازمان آزادی بخش فلسطین مسئولیت واقعه 11 سپتامبر را به عهده گرفته است ـ و این پیش از آن بود که هواپیمای پرواز 175 به برج جنوبی اصابت کند! بنابراین، طی آن وقفهای که بین اصابت به برج شمالی در ساعت 8:46:40 و بعد اصابت به برج جنوبی در ساعت 9:03:11 رخ داد، عملیاتی تبلیغاتی برای مجرم جلوه دادن فلسطین در جریان بود. اینکه چنین گزارشی به سرعت در دسترس عموم قرار گرفته و فیلمهای ویدئویی اش آماده شده نشان دهنده جهت اولیهای بود که برای پیکان مقصرها در نظر گرفته بودند.
و اگر ساکنان نزدیک پارک "لیبرتی استیت" در "نیوجرسی" مشاهدات خود را عنوان نکرده بودند، همین داستان نیز با سرپوش رسمی پنهان میشد. ساکنان نیوجرسی، پنج مرد جوان با پوشش عربی را مشاهده کرده بودند که از تخریب برجهای دوقلو فیلم میگرفتند و جشن و پایکوبی به راه انداخته بودند که تحت آن شرایط، عجیب به نظر میآمد. وقتی که آنها را دستگیر کرده و در ون سفید رنگ مخصوص سیستم حمل و نقل شهری گذاشته بودند، راننده ماشین به مأمور پلیس گفته بود که این افراد مشکلی به وجود نمی آورند: "ما اسرائیلی هستیم. مشکل شما ما نیستیم. مشکل شما مشکل ما هم هست. فلسطینیها مشکل شما هستند." در وسایل آنها، 4 هزار و 700 دلار پول نقد، تیغ مقوابری، و گذرنامههای خارجی پیدا کرده بودند. بعد مشخص شده که ون سفید رنگ حمل و نقل شهری، متعلق به موساد است. این اسرائیلی های خوشحال و خندان را پس از حبسی 71 روزه آزاد کردند و آنها هم به اسرائیل بازگشتند، و آنجا هم سه نفر از آنها در تلویزیون حاضر شده و توضیح داده بودند که هدفشان تهیه مستند از تخریب برجهای دوقلو بوده است. اما وقتی که آنها دستگیر شدند، این داستان در سکوت خبری قرار گرفت. فقط کاملاً روشن بود که اسرائیل در وقایع 11 سپتامبر نقشی اساسی داشته است.
داستان سرپوش 2 : کار، کار 19 هواپیما ربای عرب بود
اگر نمیشد بدون این که پای اسرائیلیها را به میان کشید، فلسطینیها را مقصر جلوه داد، تغییر موضع هم کار چندان سختی نبود. "تفسیر رسمی" این است که 19 تروریست اسلامگرا چهار هواپیمای تجاری را ربودند، پیشرفتهترین سیستم دفاع هوایی در جهان را از کار انداختند، و این دشمنیها را تحت فرمان مردی که در غاری در افغانستان مستقر بود، به سرانجام رساندند. مشخص شد که 15 نفر از این تروریستها اهل عربستان سعودی بودند و هیچکدام اهل عراق نبود. اما این مشکل کوچک که هیچکدام از تروریستها اهل عراق نبوده به نقشه کلی بزرگتر، خدشهای وارد نمیکند؛ و به همین دلیل در این نقشه، "بوش"، "چنی"، و "رامسفلد" تصمیم گرفتند که از وقایع 11 سپتامبر به عنوان بهانهای برای حمله به عراق استفاده کنند. نشریات ملی نه تنها اطلاعات نادرستی درباره سلاحهای کشتار جمعی و همکاری با القاعده به خورد مردم میدادند، بلکه پرسش آشکاری را که نه مقامات دولتی به آن پاسخی داده بودند و نه رسانههای مهم، نادیده میگرفتند: اگر 15 نفر از 19 هواپیماربا اهل عربستان سعودی، 2 نفر اهل امارات متحده عربی، یکی اهل لبنان و دیگری مصر بوده، پس چرا ما به عراق حمله میکنیم؟
حتی FBI هم در نهایت اذعان داشته که ما هیچگونه "شواهد مستدلی" مبنی بر دخالت اسامه بنلادن در وقایع 11 سپتامبر نداریم. اما گستره شواهدی که القاعده را مبرا و دولت بوش/چنی را متهم این جنایات جلوه میدهد، بی اندازه گسترده و به همان اندازه عمیق شده است. مثلاً "الیاس دیویدسون" نشان داده که دولت آمریکا هرگز شواهدی مبنی بر این که "هواپیمارباهای" مذکور آن چهار هواپیما اصلاً مسلمان بودهاند یا نه ارائه نکرده است. "دیوید ری گریفین"، کارشناس برجسته دنیا در واقعه 11 سپتامبر نشان داده که تماسهای تلفنی از آن هواپیماها جعلی بوده و حتی اف بی آی هم تأیید کرده که "باربارا اولسن" هرگز با شوهرش، "تد"، صحبت نکرده است.
"لسلی رافائل" دلایل بسیاری مبنی بر نمایشی بودن فیلمی که "ژول نوده" از برخورد هواپیما به برج شمالی مرکز تجارت جهانی گرفته، ارائه کرده است. شواهد مبنی بر عدم سقوط هواپیما در "شنکسویل" یا برخورد هواپیما با پنتاگون ورای شک معقول است، و با این حال دیگران نشان دادهاند که ویدئوی برخورد هواپیمای 175 با برج جنوبی نیز جعلی است که ضربه درخشانی برای اختلاف انداختن در جنبش حقیقت خواهی واقعه 11 سپتامبر بوده، زیرا حقیقت جعل ویدئو از لحاظ سیاسی دودستگی ایجاد کرد.
داستان سرپوش 3 : کار ، کار پاکستانی ها بود
این نظریه بر اساس این فرضیه بود که مأموران مخفی پاکستان که حمایت مالی فراوانی از آنها شده، توانسته بودند لابی کنندههای پرنفوذ اندیشکدههای بزرگراه "کی استریت" واشنگتن را بخرند و روی مقامات ارشد دولت و وزارت دفاع نفوذ پیدا کنند، مقاماتی که سود سرشاری از یک "حمله تروریستی نمایشی" مانند 11 سپتامبر عایدشان میشد. این لایه از داستان را وقتی برداشتند که داستان هواپیمارباهای عرب دیگر خریداری نداشت. داستان با فاش شدن این مسئله آغاز شد که "عمر شیخ"، ستیزهجوی اسلامگرای متولد بریتانیا، پیش از حملات 11 سپتامبر، به دستور ژنرال "محمود احمد"، رئیس وقت اطلاعات درون سازمانی پاکستان، 100 هزار دلار به حساب "محمد عطا"، سردسته هواپیمارباها، ریخته است. همانطور که "مایکل میچر" هم عنوان کرده، خیلی عجیب است که نه "احمد" را به این اتهام دستگیر کرده و به دادگاه کشاندهاند و نه "شیخ" را. این مسئله احتمال شرکت اطلاعات درون سازمانی پاکستان در وقایع 11 سپتامبر را قوت میبخشد. اما حتی اگر این احتمال درست هم باشد، نمیتواند پاسخگوی آن گره اتفاقی باشد که در نهایت به این واقعه انجامید یا کمکی به شناسایی کسانی بکند که "پشت پرده اعمال نفوذ کردند".
میچر مینویسد: "در واقع احمد، که مأمور اصلی پرداخت به هواپیمارباها به شمار میرود، در تاریخ 11 سپتامبر در واشنگتن بود و پیش از 11 سپتامبر نیز ملاقاتهای زیادی با مقامات ارشد در کاخ سفید، پنتاگون، شورای امنیت ملی و "جرج تنت" (رئیس وقت سازمان سیا) و"مارک گروسمن" (معاون وزیر امور خارجه) داشت. وقتی که" وال استریت ژورنال" فاش کرد که "احمد" به هواپیمارباها پول داده، "پرویز مشرف" رئیس جمهور پاکستان او را مجبور کرد که "بازنشسته" شود. چرا آمریکا تقاضای بازجویی و دادگاهی کردن او را مطرح نساخت؟ با اینکه دلایلی برای جدی نگرفتن این داستان مطرح شده است، "میچر" به منابعی اطلاعاتی اشاره میکند که ممکن است دست داشتن یا نداشتن سرویس اطلاعات درون سازمانی پاکستان را فاش کنند و پرده از مسببان واقعی واقعه 11 سپتامبر بردارند؛ ظاهراً یکی از مهمترین منابع مترجم پیشین FBI، "سیبل ادموندز" است که اخیراً سخنان بیپردهتری گفته است.
"ادموندز" زبانشناس 33 ساله ترک - آمریکایی است که هم زبان ترکی استامبولی میداند و هم ترکی آذربایجان، و کوشیده که پنهانکاری سازمان اطلاعات مبنی بر سری نگه داشتن نام برخی از متهمان اصلی حملات 11 سپتامبر را برملا سازد. اما تاکنون او را از شهادت در دادگاه یا ذکر نام افراد یا کشورهای متهم اکیداً بازداشتهاند. او گفته: "ترجمه من از اطلاعات مخفی 11 سپتامبر شامل پولشویی تروریستها، اطلاعات دقیق و تاریخدار و مطالب مهم دیگر میشود .. اگر میخواستند بازرسیهای واقعی صورت دهند، شاهد چندین محاکمه جنایی افراد سطح بالا در این کشور میبودیم .. باور کنید که آنها هر کاری میکنند تا این شواهد پنهان بماند.
ادعا میشود اسراری که از جانب او برملا شده به اندازه مواد منفجره مخرب است؛ او گفته عاملان خارجی که در بخش ترجمه کار میکردند کوشیدند او را نیز وارد عملیاتشان کنند؛ یک حلقه جاسوسی هستهای درست شده که مقامات ارشدی از دولت آمریکا با آن همدستی می کنند؛ اطلاعات امنیتی به زبان خارجی، که مستقیماً به واقعه 11 سپتامبر مربوط میشدند، عامدانه از چشم مأموران FBI پنهان ماند؛ اسامه بنلادن تا پیش از 11 سپتامبر"روابطی نزدیک " با دولت آمریکا داشته است." با این که بیشتر این ادعاها درست به نظر میرسد، نظریهای که مد نظر خود اوست، که ترکیه (با کمک عاملان پاکستان، افغانستان، و عربستان سعودی) بنلادن و طالبان را ارتش تروریستی نیابتی خود کردهاند تا هدفشان را عملی کنند، میتواند درست باشد، اما بر اساس کلیت اطلاعات ما، باز هم توجیهی برای عقبنشینی سازمان فرماندهی عالی دفاع هوافضای آمریکای شمالی (نوراد) یا تعیین موقعیت تخریبها یا پنهانکاریهای پس از حمله ارائه نمیکند.