قرارداد امنیتی، تعریف دشمن و تهاجم

بعد از مذاکرات، چانه زدن ها، ویدیو کنفرانس ها و سفرهای متعدد و جنجالی بین افغانستانی ها و آمریکایی ها بالاخره جان کری وزیرخارجه آمریکا به تاریخ یازدهم اکتبر سال 2013 به افغانستان آمد تا کار قرارداد امنیتی و دفاعی بین دو کشور را یکسره نماید.

در این سفر وی دو روز پی هم شب و روز مذاکرات دلگیر و گاهی متشنج در قصر گلخانه ارگ صورت گرفت. مذاکرات عموماً در مورد مواد مختلف قرارداد (‪#‎BSA‬‬‬ ) و بخصوص در مورد تعریف تهاجم که حامد ‫‏کرزی‬‬‬ خواهان تعریف مشخص آن گردیده بود، مصونیت قضایی عساکر آمریکایی که به گفته آنانی که آب در شراب آمریکایی ها می ریختند باید «صلاحیت قضایی» خوانده می شد و بالاخره درباره اجازه و عدم اجازه انجام عملیات توسط نظامیان آمریکا در قرا و قصبات کشور ما صورت گرفت. این مذاکرات چندین بار به نقطه یی رسید که فکر می شد دیگر قطع می شوند اما در نهایت طرفین بر دایر نمودن یک کنفرانس مطبوعاتی موافقه نمودند که این خود ظاهراً نشانه یک پیشرفت بوده اما حامد کرزی در همین کنفرانس مطبوعاتی گفت که نظر مجلس فیصله کن خواهد بود.

حامد کرزی رییس جمهور وقت در این مذاکرات اصرار داشت که دشمن و تهاجم بر افغانستان باید دقیقاً تعریف شوند زیرا در ماده ششم قرارداد آمده بود که آمریکا بر اساس همین قرارداد در برابر تهاجم خارجی از افغانستان دفاع نموده و قابلیت هایش را در مقابله با آن بلند می برد.

حامد کرزی استدلال می نمود که تهاجم خارجی بر افغانستان هیچگاه بصورت لشکرکشی واضح صورت نخواهد گرفت؛ مثلاً به نظر وی ممکن نبود که عساکر پاکستانی سوار بر تانک و توپ بر افغانستان حمله نمایند، بر خلاف افغانستان مانند گذشته از جانب گروه های تروریستی ای که در پاکستان لانه دارند، در چهره و لباس ما افغانستانی ها مورد تهاجم قرار خواهد گرفت در حالی که متن پیشنهادی دفاع از افغانستانی ها چنین موارد را تضمین نمی کرد.

آمریکایی ها در مذاکراتی که حتی قبل از آمدن وزیر خارجه شان در همین مورد آغاز شده بود، حاضر به مشخص نمودن دشمن و شکل تهاجم نبودند. بعد از جنجال ها و چانه زدن های دوامدار جانب امریکا پذیرفت تا حمله و تهاجم از جانب گروه های مسلح مستقر در خارج را نیز در متن ماده ششم بگنجانند.
استدلال دایمی حامد کرزی رییس جمهور پیشین در مورد جنگ جاری در افغانستان و دخالت آمریکا در آن این بود که این جنگ یا داخلی است و یا رشیه خارجی دارد. اگر فرض برین باشد که جنگ افغانستان جنگ داخلی و جنگ در بین افغانستانی ها است پس آمریکا در آن چرا دخیل است؟

بر اساس این استدلال کشورهای مختلف جهان شاهد شورشگری و نارضایتی های داخلی بوده اند اما مساله رسیدگی به آن کار داخلی مردمان همان کشور بوده است، مداخله خارجی ها در آن بمثابه مداخله در امور داخلی یک مملکت تلقی می گردد ولی اگر جنگ افغانستان جنگ با تروریزم بوده که ریشه و لانه در خارج از افغانستان دارد پس آمریکا باید با آن در لانه های آن مقابله نماید نه در دهات و خانه های افغانستانی ها. حامد کرزی با پیدا شدن و کشته شدن اسامه بند لادن در ایبت آباد پاکستان گمان می کرد که در روش آمریکا در امر «مبارزه با تروریزم» تغییر بوجود خواهد آمد اما متاسفانه یکبار دیگر این امید به نا امیدی انجامید.

امروز افغانستان و بخصوص شهر کابل بعد از امضای قرار داد امنیتی و دفاعی با ‫آمریکا‬‬‬ شاهد تشدید حملات تروریستی گردیده است. کابل تقریباً هر روز مورد حملات انفجاری و انتخاری قرار می گیرد.

طالبان مسوولیت این حملات را بعهده می گیرند و به صورت طبیعی پاکستان نیز بر دخالت در آن و حمایت از طالبان متهم می گردد اما معلوم نیست که موقف آمریکا که ما با آن قرار داد امنیتی را عقد نموده و در پارلمان نیز آن را به تصویب رسانیده ایم درین رابطه چگونه است؟

امروز درست آنچه در حال واقع شدن است که حامد کرزی تشویش را داشت و وضاحتش را از جانب آمریکایی ها می خواست. پاکستان نه با توپ و تانک ارتش و لشکر بلکه بافرستادن تروریستان در لباس خود ما افغانستان را مورد تهاجم قرارداده است و قرار داد امنیتی ما را از گزند آن مصون نمی سازد.

افغانستانی ها باز هم درگیر یک جنگ مبهم و دشمن تعریف ناشده هستند. دشمن گر چه معلوم است اما آمریکا حاضر نیست حتی با وجود آنکه با ما پیمان امنیتی و دفاعی بسته است مانع شود. حال زمانی فاجعه بارتر می گردد که عقد قرارداد با آمریکا خود بهانه ای برای تشدید حملات تروریستی گردیده است.

پس آیا آنانی که قرارداد مذکور را به امضا رسانیدند و آنانی که آن را در ‫‏پارلمان‬‬‬ مورد تایید قرار دادند از خود نمی پرسند که مرتکب یک اشتباه بزرگ تاریخی گردیده باشند؟

 

عبدالکریم خرم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.